خالی

 

بعد از این هر بار در دو راهی ماندن و رفتن اقرار گرفتم، هر بار نام وطن قلبم را لرزاند و غروب آفتاب از پشت دماوند اشک در چشمانم نشاند ، اشک هایم را پاک می کنم بغض هایم را فرو می خورم و می گذارم عقلم فرماندهی کند. می گویم که باید بروم. بروم به جایی دور از وطن،به دور از مادر، به دور از خانواده به دور از این خاک .آری قطعا باید برم. به جایی نو ، باید دوباره برخاستن و دوباره راه رفتن و دوباره سخن گفتن را بیاموزم چنان که ۲۸سال قبل آموختم. از سرزمین خویش به سرزمین خارجی ها خواهم رفت و خارجی خواهم بود .می دانم می دانم 

اما نه برای رهایی از حجاب اجباری خواهم رفت نه برای فرار از گرانی نه برای داشتن ساعت کاری کمتر و درامد بیشتر.

به جایی خواهم رفت که قانون وسیله ای برای بازستاندن حقوقم باشد. به جایی که فرزندانم احساس کنند هستند و تاثیرگزارند.

 

 

 

 

 

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۱ لایک

آمدنم بهر چه بود ؟


ازم پرسید می تونم تو انتخاب کتاب کمکتون کنم ؟ دنبال چه سبک کتابی هستین ؟ 

گفتم نمی دونم ! 

گفت مثلا چه سوالی تو ذهنتون هست ؟ 

نمی دونستم اون چیزایی که تو ذهنم هست رو بگم یا نه ! خلاصه ش کردم و یه کمی رسمی ترش کردم.

گفتم فلسفه ی هستی ؟ اینکه چرا هستیم ؟ 

ولی دوست داشتم یکی باشه که بتونم ازش بپرسم دنیا واقعا زشته یا من زشت می بینمش ؟ازش بپرسم من چرا هستم ؟ تو چرا هستی ؟ چرا انقدر روزا تکراریه ؟ چرا هیچ چیز جدید و ارزشمندی وجود نداره ؟ چرا فقط خوردنه و خوابیدن و‌پوشیدن و کار کردن و تفریح کردن ؟ همین ؟ همش همین ؟ تمام زندگی همینه ؟ نباید تهش همین باشه. زندگی اگر چنان باشد که تا پیش از این می شناختم باید چیز نویی داشته باشد . من باید چیز نویی داشته باشم. حرف نویی که جهان بتواند انرا بشنود اما دیر زمانی ست که یا من لال مانده ام یا جهان کر ! یا شاید هم من کر شده ام ! 

شاید کر شده ام که دیگر نوای شادی و امید از جهان نمی شنوم . شاید هم تا به حال اشتباه می شنیدم . نمی دانم! چه کسی می داند ؟ چه کسی می داند ؟

چه کسی می داند عدالت یک مفهوم انتزاعی ست یا یک مفهوم حقیقی؟ چه کسی می داند غایت چیست ؟ جه کسی می داند چه چیزی را باید جست ؟ امید حقیقی ست یا کاذب؟ بهشت واقعا هست ؟ یا وعده ی عده ایست برای استحمار ما ؟اگر هست چگونه است ؟ اگر آنگونه که گفته اند هست ، به گمانم کسالت بار است ! به گمانم کوچکتر از انسان است. اصلا انسان کیست ؟ برای چه آمده ؟ جه چیز را باید بجوید؟ نیکی و زیبایی و خردمندی را ؟ اگر این است پس چرا جستن اینها این همه درد دارد این همه خستگی دارد ناامیدی دارد. اگر غایت این است ، چرا غایتِ ما زیر چکمه ی ظلمت له می شود ؟ اگر این است، چرا این است ؟ چیزی بگو پیش از آنکه شمعِ وجودمان خاموش شود . ای خداوند نور !

Dr.Danesh .. ۱ نظر ۰ لایک

ایران

 

لعنت به اونی که ما رو آواره کرد !

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۱ لایک

برادر

یادمه وقتی بچه بود عاشق بازی و فوتبال بود . یه مدت سودای فوتبالیست شدن در سر داشت . علاقه ش سرکوب شد . چون باید درس میخواند . آینده و خوشبختی در درس خوندنه !

بزرگتر که شد به موسیقی علاقه مند شد . رویای اون موزیسین شدنه . باز هم سرکوب شد . چون باید درس بخونه . چون موسیقی تو این مملکت آب ‌‌و نون نمیشه. باید دندانپزشک یا پزشک بشی تا هم ما بهت افتخار کنیم و هم بتونی پولی در بیاری که امنیت مالی داشته باشی حداقل !

پزشکی قبول شد . با شروع دانشگاه ، کرونا هم شروع شد و سه ترم رو مجازی خوند در حالیکه علاقه ای به این رشته نداشت و با وجود کرونا حتی فرصت آشنایی و تجربه ی این رشته رو نداشت . هر روز ناراحت تر و بی انگیزه تر از قبل شد . گفتند خب به پزشکی علاقه نداری ؟ دوباره کنکور بده ایندفعه دندانپزشکی قبول شو ! دندانپزشکی سبک تر است با روحیاتت سازگارتر است . به موسیقی هم میرسی در کنارش!!

و حالا مجددا سه روز دیگه کنکور داره . در حالیکه درس نمیخونه و در جواب من که ازش پرسیدم چرا درس نمی خونی گفت : حوصله زندگی کردن ندارم !

نکته اخلاقی اینکه انقدر باید باید باید نذارین سر راه بچه هاتون ! انقدر علاقه شون رو سرکوب نکنید! مگه بقیه ی آدمایی که پزشک نشدن ، زندگی نمی کنن الان ؟ یا کیفیت زندگی پایین تری دارن؟ به خدا قسم ندارن !

کیفیت زندگیت به این بستگی داره که تو مغزت چی میگذره .

و نکته دوم اینکه مبارزه با خانواده سخت ترین مبارزه هاست . بچه هاتون رو در شرایطی قرار ندین که باهاتون مبارزه کنن . اونها رو بپذیرین و بذارین به شیوه ای که دوست دارن زندگی کنن . خطا کنن. درس بگیرن.

شاید آنها برای خطا کردن و آموختن خلق شده اند . کسی چه میداند؟

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۰ لایک

زندگی

من تمام عمرم محتاط قدم برداشتم که بهم آسیبی نرسه و این بزرگ‌ترین آسیب رو بهم زد .

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۰ لایک

دروغ

| بسم الله النور |

 

 

تو هر قدر بزرگتر بشوی ، من به نابودی ات حریص تر می شوم ای نفرت انگیزترین جزء بشر !

شاید آن هنگام که در سیاهی شب در میان قهقهه نفرت انگیزت دندانهای خونینت را نمایان می کنی، کوچکتر از آن باشم که روی کریهت را با ناخن هایم بخراشم و گردنت را میان انگشتانم سخت بفشارم چنان که نزدیک باشد چشمان بی شرمت از حدقه بیرون بزند اما ، من افتخار می کنم به این شرافتِ خُرد که همرنگ تو نشد.

افتخار می کنم به آنکه همرنگ نفرت نشد .

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۲ لایک

از دیروز، برای فردا1-2

| به نام خدا |

 

 

 

 

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۱ لایک

از دیروز، برای فردا 1

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Dr.Danesh ..

تو آمدی ز دورها و دورها . . .

به خیالم آن همه شوق و آن همه لذتی که در تماشای ستاره ها و شهاب هایی که هر شب به آسمانم میفرستادی، زیبایی آن نور و ستاره و شهاب و وسعت آسمان بود اما اکنون پس از سال ها تماشای آنچه فرستادی و پس از سالها بهره بردن از آنچه و آنکه می خواستم و با لطف بر من ارزانی داشتی میفهمم، همه ی آن شور و شوق نه از تماشای ستاره ها بود ‌و نه از داشتن آنچه عطا کردی .. که از خیال دیدار روی تو بود.. از معمابودن تو ای معشوق رخ در نقاب کشیده !

و اکنون از تو می خواهم باز مرا با خیال دل انگیز خویش دیوانه سازی ای شیرینی شعرهای پارس

ای روح شرق  

مرا به نور خویش زنده بدار و از مردگی برهان.

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۱ لایک

الف

 

هرچند پذیرفتن این واقعیت سخت است اما باید پذیرفت " حضور و وجود آدم‌ها در اطراف ما مجازیست."

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۱ لایک
آخرین مطالب
خالی
آمدنم بهر چه بود ؟
ایران
برادر
زندگی
دروغ
از دیروز، برای فردا1-2
از دیروز، برای فردا 1
تو آمدی ز دورها و دورها . . .
الف
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان